سلام....
پرده اول
همه آدما در طول زندگی هدایایی به دستشون میرسه و از این بابت خوشحال میشن.
احساس خوبی بهشون دست میده وسعی میکنن که از اون هدیه به بهترین شکل مراقبت کنن.
به مرور زمان این تحفه ها کهنه ..فرسوده یا اینکه از بین میرن ویا نسبت به اونا دل زده میشیم
اما هدیه هایی هستن که انسان هیچوقت نسبت به اونا دلزده نمیشه بلکه بر اثر مرور زمان
دلبستگی بیشتری به اونا پیدا میکنه یکی از این هدایا که از طرف خداوند به انسانها داده میشه
فرزندی هست که خبر تولدش بهترین خبر برای پدرها و مادرها در طول زنگیشونه.
و من این بهترین هدیه خداوند مهربونو روز سه شنبه 14 شعبان شب میلاد سرور کائنات
مهدی صاحب زمان تحویل گرفتم...و خداوند بخشنده رو سپاس میگم از اینکه شیرینیه
زندگیرو به ما هدیه داد.
بغلش که میکنی یا وقتی دستای کوچولوش انگشت اشارتو میگیره ..
این لحظه رو نمیخوای با چیز دیگه ای عوض کنی...آرامش پیدا میکنی ..راحت میشی و دلت
از هیجان تکون خوردناش میلرزه ...یه لرزشی که همیشه دوست داری باهات باشه
پرده دوم
حالا که چند روز از تولد این کوچولو میگذره و احساس پدر بودن رو پیدا کردم...
و دلسوزیه پدری نسبت به فرزندشو میفهمم...از اینک گریه میکنه و دلمو آتیش میزنه..
میگم خوب بود بابام این روزو میدید...و حتی اگه یک روز هم که شده بعد از به دنیا اومدنش
زنده بود تا به پاش میوفتادم و از رفتارم نسبت به اون عذر خواهی میکردم و میگفتم :
تازه دارم میفهمم پدر یعنی چی...دلسوختن چیه...
و این یعنی اول کار و هر چی جلوتر میرم عذاب وجدانم بیشتر میشه...
خیلی مسائل رو بهش میرسم و درک میکنم ...درکی که الان خیلی دیر شده..
یا محمد و یا علی